گفتار نیک

 

 


به روایت افسانه‌ها روزی شیطان همه جا جار زد كه قصد دارد از كار خود دست بكشد و وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد.او ابزارهای خود را به شكل چشمگیری به نمایش گذاشت.
 این وسایل شامل خودپرستی،شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرت‌طلبی و دیگر شرارت‌ها بود.
ولی در میان آنها یكی كه بسیار كهنه و مستعمل به نظر می‌رسید، بهای گرانی داشت و شیطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد.
كسی از او پرسید: این وسیله چیست؟
شیطان پاسخ داد
این نومیدی و افسردگی‌ست
آن مرد با حیرت گفت: چرا این قدر گران است؟
شیطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد: چون این مؤثرترین وسیلة من است.
 هرگاه سایر ابزارم بی‌اثر می‌شوند، فقط با این وسیله می‌توانم در قلب انسان‌ها رخنه كنم و كاری را به انجام برسانم. اگر فقط موفق شوم كسی را به احساس نومیدی،
دلسردی و اندوه وا دارم، می‌توانم با او هر آنچه می‌خواهم بكنم
..
من این وسیله را در مورد تمامی انسان‌ها به كار برده‌ام. به همین دلیل این قدركهنه است.
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:نا امیدی و افسردگی, توسط حسن نیک نژاد |

 

شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند ، و مرا برد،  به آرامش زیبای یقین:با خودم می گفتم
زندگی،  راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
هیچ!!!
زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی در همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک به جا می ماند
زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهدقدر این خاطره را دریابیم
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:, توسط حسن نیک نژاد |


سخنانی زیبا از دکتر حسابی


بازی روزگار را نمی فهمم!
من تو را دوست می دارم... تو دیگری را... دیگری مرا... و همه ما تنهاییم!

داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند،
این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند.

همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم،
پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم.

انسان عاشق زیبایی نمی شود،
بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست!

انسان های بزرگ دو دل دارند؛
دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که میخندد و آشکار است.

همه دوست دارند که به بهشت بروند،
ولی کسی دوست ندارد که بمیرد ... !

عشق مانند نواختن پیانو است،
ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری. سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی.

دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد،
پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.

‏‏اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است؛
محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود.

عشق در لحظه پدید می آید
و دوست داشتن در امتداد زمان
و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.

راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود :

انسان چیست ؟
شنبه: به دنیا می آید.
یکشنبه: راه می رود.
دوشنبه: عاشق می شود.
سه شنبه: شکست می خورد.
چهارشنبه: ازدواج می کند.
پنج شنبه: به بستر بیماری می افتد.
جمعه: می میرد.


فرصت های زندگی را دریابیم و بدانیم که فرصت با هم بودن چقدر محدود است ...

 

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 1 بهمن 1390برچسب:, توسط حسن نیک نژاد |

 

آدم ها

بعضی از آدمها را باید چند بار خواند تا معنی آنها را فهمید و

بعضی از آدمها را باید نخوانده دور انداخت..

بعضی آدمها جلد زرکوب دارند٬بعضی جلد ضخیم،

بعضی جلد نازک وبعضی اصلا جلد ندارند.

بعضی آدمها با کاغذ کاهی نا مرغوب چاپ می شوند و

بعضی با کاغذ خارجی.

بعضی آدمها تر جمه شده اند و

بعضی تفسیر می شوند.

بعضی از آدمها تجدید چاپ می شوند و

بعضی از آدمها فتو کپی آدمهای دیگرند.

 

بعضی از آدمها دارای صفحات سیاه وسفیداند و

بعضی از آدمها صفحات رنگی و جذاب دارند.

بعضی از آدمها قیمت پشت جلد دارند.

بعضی از آدمها با چند درصد تخفیف به فروش می رسند.

بعضی از آدمها بعد از فروش پس گرفته نمی شوند.

بعضی ازآدمها را باید جلد گرفت.

بعضی از آدمها را می شود توی جیب گذاشت و

بعضی را توی کیف.

بعضی از آدمها نمایشنامه اند و در چند پرده نوشته و اجرا می شوند.

بعضی از آدمها فقط جدول سرگرمی اند وبعضی ها معلومات عمومی.

بعضی از آدمها خط خوردگی و خط زدگی دارند و

بعضی از آدمها غلط های چاپی فراوان .

ازروی بعضی از آدمها باید مشق نوشت و

از روی بعضی آدمها باید جریمه نوشت

به راستی ما کدامیم؟..

 

 

 

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 1 بهمن 1390برچسب:, توسط حسن نیک نژاد |

جملات عارفانه دکتر شریعتی در مورد عشق

 

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی

دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال


 

#####################

 

عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است
دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج می گیرد

 

 

عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد
دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند

 

#####################

 

عشق طوفانی و متلاطم است
دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار وسرشار از نجابت

 #####################

 

 

عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی "فهمیدن و اندیشیدن "نیست
دوست داشتن، دراوج، از سر حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن را از زمین می کند و باخود به قله ی بلند اشراق می برد

عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند
دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست می بیند و می یابد

 

#####################

 

عشق یک فریب بزرگ و قوی است
دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق

 

عشق در دریا غرق شدن است
دوست داشتن در دریا شنا کردن

 

#####################

 

عشق بینایی را می گیرد
دوست داشتن بینایی می دهد

 

#####################

عشق خشن است و شدید و ناپایدار
دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار

 

#####################

 

عشق همواره با شک آلوده است
دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر

 

#####################

از عشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر می شویم
از دوست داشتن هرچه بیشتر، تشنه تر

 

#####################

 

عشق نیرویی است در عاشق ،که او را به معشوق می کشاند
دوست داشتن جاذبه ای در دوست ، که دوست را به دوست می برد

 

#####################

عشق تملک معشوق است
دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست

 

#####################

 

عشق معشوق را مجهول و گمنام می خواهد تا در انحصار او بماند
دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد و می خواهد که همه ی دلها آنچه را او از دوست در خود دارد، داشته باشند

 

#####################

در عشق رقیب منفور است،
در دوست داشتن است که:"هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند"

 

#####################

 

عشق معشوق را طعمه ی خویش می بیند
و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید
و اگر ربود با هردو دشمنی می ورزد و معشوق نیز منفور می گردد

 

#####################

دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است
یک ابدیت بی مرز است ، که از جنس این عالم نیست

 

#####################

 

خدایا! به هر که دوست میداری بیاموز که:عشق از زندگی کردن بهتر است.
و به هر که دوست تر میداری بچشان که:دوست داشتن از عشق برتر

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 1 بهمن 1390برچسب:دکتر شریعتی, توسط حسن نیک نژاد |

قوانین مورفی تسکین دهنده بدبیاری ها و بدشانسی هاست. قانون مورفی در سال 1949 در پایگاه نیروی هوایی ادوارز شکل گرفت. سرگرد ادوارد مورفی مهندس هوافضا بود که روی یک پروژه کار می کرد. در یکی از سخت ترین آزمایشهای پروژه یک تکنسین سیم ها را برعکس وصل کرد و آزمایش خراب شد. مورفی درباره این تکنسین گفت: "اگه یه راه برای خراب کردن چیزی وجود داشته باشه اون همون یه راه رو پیدا می کنه" و این اولین قانون مورفی بود. در ابتدا در فرهنگ فنی مهندسین رواج پیدا کرد و بعد به فرهنگ عامه راه پیدا کرد. بعداً قوانین دیگری هم بعد از کسب رتبه لازم از بنیاد مورفی درزمره قوانین اصلی قرار گرفتند.

برخی از این قوانین به شرح زیر هستند.





*فلسفه مورفی*

*لبخند بزن... فردا روز بدتریه...*





قانون صف:

اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.

  قانون تلفن:

اگر شما شماره‌ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.

قانون بینی:

بعد از این که دست‌تان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.

قانون کارگاه:

اگر چیزی از دست‌تان افتاد، قطعاً به پرت‌ترین گوشه ممکن خواهد خزید.

  قانون دروغگویی:

اگر بهانه‌ دروغیتان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشین‌تان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشین‌تان، دیرتان خواهد شد.

قانون روبرو شدن:

احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش می‌یابد.

  قانون اثبات:

وقتی می‌خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی‌کند، کار خواهد کرد.

  قانون بیومکانیک:

نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.

  قانون قهوه:

قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیس‌تان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید.

قانون ترافیک :

وقتی در ترافیک گیر کرده ای لاینی که تو در آن هستی دیرتر راه می افتد

قانون وسایل نقلیه :

وسایل نقلیه اعم از اتوبوس، قطار، هواپیما و... همیشه دیرتر از موعد حرکت می کنند مگر آن که شما دیر برسید. در این صورت درست سر وقت رفته اند

قانون اتوبوس :

مدت زیادی منتظر اتوبوس می مانی و خبری نیست پس سیگاری روشن می کنی. به محض روشن شدن سیگار، اتوبوس می رسد. (به عبارت ساده اگر سیگار را روشن کنی اتوبوس می رسد، اگر برای زودتر رسیدن اتوبوس سیگار را روشن کنی اتوبوس دیرتر می آید)

قانون کار :

اگر به نظر می رسد همه چیزها خوب پیش می روند حتما چیزی را از قلم انداخته ای
قانون نتیجه :

احتمال بد پیش رفتن کارها نسبت مستقیم با اهمیت آنها دارد

قانون یادگیری :

شما چیزی را یاد نمیگیرید، مگر بعد از اینکه امتحان آنرا دادید

قانون جستجو :

هر وقت دنبال چیزی می گردید، همیشه در آخرین مکانی که جستجو میکنید آنرا پیدا میکنید

قانون خرید:

اهمیتی ندارد که چقدر دنبال جنسی بگردید، به محض اینکه آنرا خریدید آنرا در مغازه ی دیگری ارزانتر خواهید یافت

قانون چیزهای خوب:

هر چیز خوب در زندگی یا غیر قانونی است یا غیر اخلاقی یا چاق کننده
قانون ضایع شدن:

احتمال آنکه کاری را که انجام میدهید دیگران ببینند نسبت مستقیم دارد با میزان احمقانه بودن آن کار

قانون پمپ بنزین:

هنگام ورود به پمپ بنزین جایگاهی را که انتخاب میکنید کند تر و طولانی تر از جایگاههای دیگر خواهد بود

قانون لکه :

زمانیکه می خواهید لکه روی شیشه پنجره را پاک کنید، لکه در سمت دیگر شیشه خواهد بود

قانون بقای کثیفی:

برای تمیز کردن هر چیزی، چیز دیگری باید کثیف شود

قانون دسترسی:

هرگاه چیزی را دور بیاندازید، به محض آنکه دیگر به آن دسترسی نداشته باشید، به آن نیاز پیدا خواهید کرد

قانون صبحانه:

همیشه نان از طرفی که به آن کره مالیده اید روی زمین می افتد

قانون تعمیر :

زمانی که دستگاه معیوب خود را نزد تعمیرکار میبرید، کاملا درست و بی عیب کار خواهد کرد

قانون اجتناب:

اگر به هر دلیل در جایی قانون مورفی عمل نکنه، قراره اتفاق خیلی بدتر و بزرگتری بیفته

قانون خانم مورفی:

اگر چیزی خراب یا اشتباه بشه، حتما تقصیر آقای مورفیه



قانون زندگی مورفی :

آیا زندگی شما نمونه ی خوبی از قوانین مورفی است؟



شما میتوانید فهرست کاملی از این قوانین را در سایت قوانین مورفی پیدا کنید:

http://www.murphys-laws.com/

 

 

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 1 بهمن 1390برچسب:قوانین مورفی, توسط حسن نیک نژاد |

مگسی را کشتم

نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است



و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است



طفل معصوم به دور سر من می چرخید



به خیالش قندم



یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم



ای دو صد نور به قبرش بارد



مگس خوبی بود



من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد



مگسی را کشتم


مرحوم حسین پناهی

نوشته شده در تاريخ شنبه 1 بهمن 1390برچسب:, توسط حسن نیک نژاد |

تفاوت های جالب چپ دست ها و راست دست ها

به طور کلی، افراد چپ‌دست انعطاف ‌پذیرتر، باهوش‌تر و سازگارتر از افراد راست ‌دست هستند. شاید به این فکر کنید که ای ‌کاش شما هم چپ‌دست‌بودید و یا در مورد سایر مزایای چپ دست‌بودن بیندیشید.

واقعیت این است که حدود 90 درصد از مردم راست دست بوده و فقط 10 درصد چپ دست هستند.

یک نکته خیلی مهم که لا‌زم است به آن توجه داشته باشید این است که، غالب بودن طرف چپ یا راست،‌در مورد کل بدن صادق است.

اگر کمی دقت کنید،‌حتما متوجه خواهید شد که با یک گوش بهتر از دیگری می ‌شنوید و یا با یک چشم بهتر از چشم مقابل می‌بینید. پس باید توجه داشته باشید که غالب بودن یک قسمت از بدن یک مورد عمومی است که در مورد تمامی قسمت‌های جفت بدن صدق می‌کند.

این که دقیقا چرا یک نفر راست دست ‌و یا چپ دست می ‌شود، هنوز به ‌صورت یک راز باقی مانده است ولی برخی نظریه‌ها در این مورد وجود دارند. یک نظریه، ترشح زیاد هورمون ‌های جنسی قبل از تولد را عامل چپ دست شدن افراد می ‌داند.

از سوی دیگر، محققان دانشگاه دانشگاه کالیفرنیا آمریکا معتقدند که چپ دست و یا راست دست شدن افراد تا حد زیادی توسط ژنتیک تعیین می ‌شود

طبق نظر این محققان، یک ژن اختصاصی جهت راست دست شدن وجود دارد که چنانچه فردی آن را به ارث ببرد، ‌راست دست می ‌شود. نکته جالب این است که حتی در صورت عدم وجود این ژن باز هم معلوم نیست که آن شخص حتما چپ دست شود. یعنی امکان راست دست شدن وی هنوز وجود دارد.

افراد راست دست به‌طور مشخص نیمکره مغزی سمت چپ شان بزرگ تر است. در 95 درصد از افراد راست دست قابلیت ‌های تکلمی در نیمکره چپ مغزی وجود دارد. در حالی که بر اساس پژوهش‌های دانشگاه کالیفرنیا، دو نیمکره مغزی‌در افراد چپ دست اندازه مشابهی داشته و موجب ایجاد ساختار مغزی منعطف ‌تری می ‌شوند.

این در حالی است که تنها در 70 درصد از چپ دست‌ها قابلیت‌های تکلمی در نیمکره مخالف (راست) قرار دارد. این طور به نظر می ‌رسد که احتمالا عدم وجود ژن راست دستی، به مغز این افراد اجازه می‌دهد تا به ‌طور مساوی و متناوب با مغز راست دست‌ها رشد کند. نیمی از افراد باقی مانده از هر دو گروه چپ ‌دست‌ها و راست دست ‌ها از هر دو نیمکره مغزی‌شان استفاده می ‌کنند و بر طبق بررسی ‌ها، این ‌گونه افراد از هوش بالاتری برخوردارند.

علاوه بر این، دیده شده است که رابط مغزی‌بین دو نیمکره در افراد چپ دست 11 درصد بزرگ ‌تر از راست دست ‌ها است که نشانگر ارتباطات قوی‌تر و عمیق‌تر دو نیمکره در پردازش اطلاعات است.

پروفسور گلین ‌هامفریز معتقد است که در افراد راست دست‌، ‌نیمکره راست تصویر کلی را می ‌بیند و نیمکره چپ بر روی جزئیات آن تصویر تمرکز می ‌کند در حالی که این موضوع در مورد چپ‌دست‌ها وجود ندارد.

وی همچنین معتقد است که آسیب و تخریب مغزی می‌تواند احساس درک انسان ‌ها از جزئیات را در افراد راست دست‌و چپ ‌دست به ‌طرق مختلفی تحت تاثیر قرار دهد.

یک موضوع بسیار جالب دیگر در مورد چپ دست‌ها این است که بر اساس تحقیقات دانشگاه دوبلین، درآمد کارگرهای چپ ‌دست حدود 4 درصد بیشتر از راست‌دست‌هاست.

پژوهشگران این دانشگاه بر این باورند که چپ دست ‌ها به ‌ویژه مردان در مواجهه با یک موقعیت جدید خود را راحت‌تر تطبیق می‌دهند زیرا در استفاده از سمت‌راست مغزشان واردترند.

این ها جزء مواردی هستند که باعث می ‌شوند تا چپ ‌دست‌ها بیشتر در نزد رئیس شان محبوب باشند.

چپ دست ها بیشتر می ترسند

نتایج تحقیقات پیش از این نشان داده بود که افراد چپ ‌دست، نسبت به راست ‌دست ‌ها سازگاری بیشتری دارند. یک فرد چپ ‌دست بسیار راحت تر از یک فرد راست ‌دست می‌تواند از دست راست خود برای انجام کارها استفاده کند. به نظر می‌رسد افرد چپ ‌دست به سرعت قادر به تعویض و دگرگزینی هستند.

اکنون روانشناسان در یک مطالعه جدید می گویند افراد چپ دست در مواجهه با شرایط و موضوعات ترسناک، بیشتر دچار وحشت می شوند.

این روانشناسان پس از نشان دادن یک کلیپ ترسناک به دو گروه از افراد چپ دست و راست دست در نهایت شگفتی متوجه شدند که پس از تماشای این کلیپ افراد چپ دست بیشتر از راست دست ها می ترسند.

حدود 10 درصد جمعیت جهان چپ ‌دست هستند. ترکیب ژنتیکی که باعث غلبه چپ ‌دستی بر راست دستی می ‌شود، ژن ?LRRTM نام دارد. افرادی با مقدار بیشتر این ژن، چپ ‌دست هستند. مراکز گفتاری افراد چپ‌دست و راست‌دست در قسمت چپ مغز قرار دارد. قسمت چپ مغز روی هماهنگی قسمت‌های مختلف و فرامین و دستورات متمرکز است، در حالی که قسمت راست مغز روی مفاهیم و احساسات کنترل دارد. تعدادی از افراد نیز با هر دو دست کار می ‌کنند.

این روانشناسان خاطرنشان کردند که هرچند راست دست ها هم پس از تماشای این کلیپ ترسیده بودند اما شدت واکنش ترس و وحشت در آن ها خیلی کمتر از افراد چپ دست بود.

دکتر کارولین چووهاری از متخصصان دانشگاه کوئین مارگارت در ادینبورگ در این باره متذکر شد: ما در واقع برای این شرکت کنندگان بخشی از فیلم سکوت بره ها را به نمایش گذاشتیم که مطمئن بودیم، حالت ترس را در بیننده ایجاد می کند.

پس از پایان نمایش، فیلم را روی هر دو گروه شرکت کننده بررسی کرده و متوجه شدیم چپ دست ها در خاطرات و حافظه شان بیشتر دچار آشفتگی شده بودند و رفتارهایی شبیه به کسانی که دچار اختلال استرس پس از ضربه عاطفی شده اند از خود بروز می دادند.

‌علاوه بر این تحقیقات نشان داده ‌اند که افراد چپ دست نسبت به مشکلات و آسیب‌هایی نظیر‌ابتلا‌به آلرژی ‌ها،‌‌بیماری های خودایمنی، افسردگی، سوء مصرف مواد، الکل، سیگار، صرع، اسکیزوفرنی و اختلالات خواب مستعدترند و بیشتر از افراد راست دست‌درگیر حوادث جدی نظیر سوانح رانندگی می ‌شوند.

بررسی آمار می ‌تواند به طور بالقوه نشان دهنده درگیری بیشتر افراد چپ دست‌با حوادث زندگی باشد که موجب می ‌شود درصد کمتری از این افراد، طول عمر بیشتری داشته باشند.

همچنین بعضی از کارشناسان معتقدند، افراد چپ ‌دست کمتر وابسته ‌اند، چون مجبورند با دنیایی که برای آن‌ها ساخته نشده سازگاری پیدا کنند. دکتر پیترز می ‌گوید: چپ ‌دست ‌ها به علت داشتن تمایلات استقلال‌طلبانه در برابر فشارهای اجتماعی مقاومت بیشتری دارند.

 

مشکلات چپ دست ها

اما در جامعه امروزی مشکلات زیادی برای چپ ‌دست ‌ها وجود دارد. اصول کلی جامعه و زندگی، غالبا برای راست دست‌ها طراحی شده ‌اند.

علاوه بر این،‌متاسفانه برخی خانواده ‌ها به دلایل خرافی، دید خوبی نسبت به چپ دست شدن فرزندشان ندارند و سعی می ‌کنند تا با انجام اعمالی نظیر بستن دست‌چپ فرزندشان او را تحریک و وادار به راست ‌دست شدن کنند. این افراد باید توجه داشته باشند که انجام اعمال فوق موجب خواهد شد تا فرزندشان در آینده قادر به انجام کارهای ظریف با دست خود نبوده و در کارهای روزمره ‌شان دچار کندی محسوس شوند.

امروزه در دنیا چپ ‌دست‌ها تقریبا یک جامعه برای خود درست کرده ‌اند به ‌طوری که روز 22 مرداد 13( آگوست) روز جهانی چپ ‌دست ‌ها نامیده می ‌شود. علاوه بر این، ‌در برخی نقاط دنیا فروشگاه‌هایی وجود دارند که اجناسی را می ‌فروشند که صرفا برای افراد چپ دست‌طراحی شده‌اند. کسی چه می ‌داند، شاید در آینده شهر یا کشوری هم مخصوص چپ ‌دست‌ها ایجاد شود.

 

 


 

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 1 بهمن 1390برچسب:چپ دست ها, توسط حسن نیک نژاد |

یازده  دانستنی جالب درمورد محدودیت های بدن ما

هر چه از سطح زمین ارتفاع می گیریم، فشار هوا هم کمتر می شود و کار اکسیژن رسانی سیستم تنفس هم سختتر. نسبت به سطح مغز انسان اکسیژن درون بدن بسیار حساس است، بنابراین با کاهش فشار هوا، سردرد و سرگیجه هم شروع می شود. با حضور طولانی در ارتفاع بالای پنج هزار متر، بافت ماهیچه ای رو به زوال می رود و احتمال جمع شدن مایعات درون شش ها و مغزها افزایش می یابد که می تواند کشنده باشد. در ارتفاع بالاتر از ۷۵۰۰ متر، افت اکسیژن آن قدر شدید است که فرد هشیاری خود را از دست می دهد و حتی ممکن است منجر به مرگ شود.

انسان هم مانند دیگر موجودات زنده روی زمین، دارای محدودیت هایی برای زندگی کردن است. برخلاف بسیاری از موجودات، شرایط زندگی انسان بسیار محدود است و نمی توان در بسیاری از شرایط، جان سالم به دربرد. آنچه در ادامه می بینید، بخشی از محدودیت هایی است که بدن انسان را احاطه کرده است.

بیشترین سرعت دویدن یک انسان چقدر است؟
شاید تا چند سال دیگر، فدراسیون جهانی دو و میدانی مجبور شود مسابقات دوی سرعت را برای همیشه لغوکند؛ چرا؟ چون ورزشکاران تنها یک دهم ثانیه با حد نهایت سرعت انسان فاصله دارند.

یک انسان در سریع ترین حالت نمی تواند ۱۰۰ متر را در ۹ ثانیه طی کند. در حال حاضر، رکورد جهانی مسابقات دوی سرعت در اختیار اوساین بولت است که  یکصد متر را در ۹٫۵۸ ثانیه طی کرده و کافی است کمی  بیشتر تلاش کند تا سریع ترین مرد تمام تاریخ لقب بگیرد.

حالا این عدد ۹٫۵۸ ثانیه از کجا آمده؟ سرعت یک دونده به نسبت قدرت و وزن او بستگی دارد. اگر ورزشکار ریزنقش باشد، وزن کمتری دارد و سریعتر شتاب می گیرد؛ اما دست و پاهایش کوچکتر است و این به نفع سرعت نیست. اگر بدن حجیم تری داشته باشد، دست و پاهایش بلندتر است و سرعتش هم بالطبع بیشتر می شود؛ ا ما به انرژی و قدرت بیشتری نیاز خواهد داشت. در عین حال نقطه ای بینابین وجود دارد که همه این عوامل به بهترین یکنواختی با یکدیگر می رسند و در همین حالت است که حد نهایی سرعت به دست می آید.

چند ثانیه می توان در شرایط خلأ دوام آورد؟
متاسفانه پاسخ دقیقی برای این پرسش وجود ندارد. در سال ۱۹۷۱ سه کیهان نورد روسی فضاپیمای سایوز ۱۱ در حال بازگشت به زمین بودند که در ارتفاع ۱۶۸ کیلومتری از سطح زمین، دریچه کنترل فشار کابین دچار نقص فنی شد و برای ۱۱ دقیقه و ۴۰ ثانیه، فشار داخل کابین به صفر رسید. بررس مشخص کرد که فضانوردان طی ۳۰ تا ۴۰ ثانیه اول فشار، به دلیل افت شـدید اکسیژن در بافت های مغز، جان سپردند. دلیلش هم ساده است؛ برای انتقال اکسیژن به بافت های مغزی، هم باید اکسیژن وجود داشته باشد و هم فشار هوا!

البته اگر شرایط خلأ برای زمان محدودتری اتفاق بیفتد، می توان جان سالم به در برد. در سال ۱۹۶۶ یکی از مهندسان ناسا مشغول آزمایش یک لباس فضایی در اتاقک خلأ بود که ناگهان فشار اتاق به شرایط مشابه ارتفاع ۳۶٫۵ کیلومتری تغییر کرد و عملا به صفر رسید! هرچند دیگر افراد، خیلی زود عکس العمل نشان دادند و فشار را در کمتر از ۳۰ ثانیه به حالت عادی برگرداندند، اما این مهندس بعد از ۱۲ تا ۱۵ ثانیه از هوش رفت و ۲۷ ثانیه بعد به هوش آمد. فکر می کنید آخرین چیزی که یادش مانده بود، چه بود؟ اینکه بزاق دهانش به جوش آمده بود!

با کاهش فشار هوای خارجی، حباب های گاز در خون تشکیل می شوند و طی چند دقیقه به ریه ها آسیب می رسانند. بعد از آن خون درون رگ های بدن به جوش می آید، چراکه در نبود فشار هوا، مایعات به سرعت تبخیر می شوند. بعد از چند ساعت گاز نیتروژن محلول در خون آزاد می شود و به شبکه عصبی انسان آسیب می زند.

اگر فشار هوا ناگهان به صفر برسد، هوای محبوس در ریه آ نقدر سریع منبسط می شود که می تواند طی چند ثانیه، ریه را بترکاند. اما اگر تحت شرایط ویژه پزشکی و به آرامی در معرض شرایط نزدیک به خلأ قرار بگیرید، می توان تا یک دقیقه هم در معرض آن ماند و آسیب ندید.

گنجایش مغز انسان چقدر است؟
فکر می کنید مغز انسان چه حجمی از ا طلاعات را می تواند در خود جای دهد؟ رکورد حافظه در دست یک فرد چینی است که پنج سال پیش توانست ۶۷٫۸۹۰ رقم عدد پی رابه ترتیب و از حفظ بنویسد اما دانشمندان معتقدند ظرفیت مغز ما بی انتهاست. در دهه ۱۹۸ ، توماس لندور در تحقیقی به این نتیجه رسید که یک انسان بزرگسال در طول عمر خود ۱۲۵ مگابایت اطلاعات متنی و تصویری را در ذهنش ذخیره می کند که معادل ۱۰۰ جلد کتاب قطور است اما چطور می توان اطلاعاتی مثل چند هزار رقم عدد پی را به ذهن سپرد؟

روش استاندارد این کار، این است که به هر عدد چهار رقمی، از ۰۰۰۰ تا ۹۹۹۹ ، یک شیء یا فرد را نسبت بدهید. وقتی این کار را به دقت انجام دادید، یک رشته از ا عداد به مجموعه ای از ا فراد و اشیاء تبدیل می شود و می توانید با آن یک داستان بسازید. به خاطر سپردن دقیق یک داستان به مراتب ساده تر از حفظ کردن یک عالمه عدد و رقم است!

تا کجا می شود سرما را تحمل کرد؟
اگر خاستگاه انسا ن ها به جای آفریقا، قطب شمال بود؛ این موجود دوپا خیلی راحت می توانست دماهای پایین تر را هم تحمل کند؛ اما چه کنیم که بدن انسان بعد از گذشت این چندصدهزار سال، هنوز هم به گرمای آفریقا عادت دارد. انسان یک موجود خونگرم است، یعنی برای آنکه فعالیت های زیستی بدن بدون مشکل انجام شود، دمای بدن باید حدود ۳۷٫۵ درجه سانتی گراد باقی بماند. اما وقتی در محیط سردی قرار  بگیریم، بدن شروع به لرزیدن می کند و جریان خون به نقاط انتهایی رگ ها قطع می شود.

اگر دمای درونی بدن دو درجه سانتیگراد پایین تر بیاید، سرمازدگی به سراغ آدم می آید؛ سطح هشیاری کاهش می یابد و ضربان قلب ضعیف می شود تا وقتی دمای درون بدن به ۲۴ درجه سانتیگراد برسد که قلب از کار می افتد و انسان می میرد. البته رکورد تحمل سرما مربوط به خانمی به نام آنا بگنهام است که ۸۰ دقیقه در مخلوطی از آب و یخ گیرکرده بود و دمای بدنش تا ۱۳٫۷ درجه سانتیگراد افت کرده بود. اما شانس با او همراه بود که به رغم آنکه تنفس و ضربان قلبش در این دمای بسیار پایین قطع شده بود، اما مغز او هم به حداقل فعالیت رسیده بود و از آنجا که به اکسیژن زیادی نیاز نداشت، توانست دوام بیاورد و زنده بماند.

بدون آب و غذا هم می شود زنده ماند؟
خیلی ها فکر می کنند اگر مصرف روزانه آب و غذا قطع شود، آدم تا جاییکه ذخیره چربی، کربوهیدرات و پروتئین داشته باشد، می تواند به زندگی ادامه دهد؛ اما این درست نیست! چون برای مصرف چربی نیاز به ویتامین هست و این ویتامین جز از راه غذا به بدن نمی رسد! بنابراین یک آدم چاق فقط برای یکی دو هفته می تواند زنده بماند و بعد در حالیکه هنوز چاق است، می میرد!

تنها چند روز آب نیاشامیدن هم کافی است تا فرد بمیرد! اما اگر فقط آب و ویتامین به بدن برسد و هیچ غذای دیگری خورده نشود، می توان تا یک سال هم زنده ماند. در روزگاران قدیم از همین روش برای رژیم غذایی استفاده می شد که البته به دلیل عوارض جانبی متعدد، این روش منسوخ شد.

تا چه مدت می شود نخوابید؟
بدن انسان نیازهای فراوانی دارد که عدم تامین آنها به مرگ منجر می‌شود. یکی از آنها خوابیدن است که برای زنده ماندن ضروری است، اما آیا می‌دانستید بی‌خوابی زودتر از بی‌غذایی باعث مرگ انسان می‌شود!؟ فکر می‌کنید رکورددار بیدار ماندن چه کسی است و برای چه مدت بیدار مانده است؟

چنان که نیوساینتیست منتشر کرده،‌ رندی گاردنر، پسر ۱۷ ساله اهل سن دیه‌گو، در روز ۲۸ دسامبر ۱۹۶۳ ساعت ۶ صبح از خواب بیدار شده و تا صبح روز ۸ ژانویه ۱۹۶۴ نخوابیده است، یعنی ۱۱ روز کامل بیداری!

۲۶۴ ساعت بیداری گاردنر هنوز هم رکورد علمی نخوابیدن حساب می‌شود که رکورد ۲۶۰ ساعتی قبل از خود را شکست. گزارش بیداری گاردنر را پژوهشگری به نام ویلیام دمنت از دانشگاه استنفورد نوشته است. جالب است بدانید که این پژوهشگر سه روز آخر را پا به پای گاردنر بیدار ماند.

اما در این مدت برای گاردنر چه اتفاقی افتاد؟ او نوسانات خلقی را تجربه می‌کرد، در حافظه و توجه مشکل داشت،‌ هماهنگی عملکردی نداشت، گفتارش با خطا همراه بود و حتی دچار توهم شده بود. او بعد از ۱۱ روز بیداری، ‌۱۴ ساعت خوابید.

بر اساس گزارش دمنت، گاردنر هیچ دارویی مصرف نکرده بوده است، اما افرادی اطرافش بوده‌اند که او را بیدار نگه می‌داشتند.در غیر این صورت، بعد از ۳۶ ساعت نخوابیدن، ‌بیداری سخت می‌شود و بعد از ۴۸ ساعت تقریبا دیگر نمی‌توانید بیدار ماند.

باید بدانید حتی در این شرایط هم، احتمال زیادی دارد که برای چند ثانیه،‌ بدون این که متوجه شده باشید یا حتی چشم‌هایتان را بسته باشید، خوابیده باشید. به این پدیده میکروخواب می‌گویند.
کسی نمی‌داند که گاردنر چه قدر میکروخواب داشته است. اما مشخص است که بی‌خوابی می‌تواند منجر به مرگ شود. موش‌هایی که بیدار نگه داشته شدند،‌ بعد از ۲ هفته مردند، در حالی که موش‌هایی که گرسنه نگه داشته شدند، بیشتر از این زنده ماندند!

هیچ سندی مبنی بر بیدار نگه داشتن انسان تا مرگ وجود ندارد. اما نوعی اختلال بی‌خوابی به نام بی‌خوابی خانوادگی مرگ‌آور وجود دارد که در آن بیماران توانایی خود برای خوابیدن را از دست می‌دهند. این بیماران تا ۳ ماه بیشتر زنده نمی‌مانند.

بدن انسان تا چه شتابی را تحمل می کند؟
تجربه سواری روی ترن هوایی تجربه عجیبی است، دلیلش هم این است که شتاب حرکت در آنجا زیاد است. حداکثر شتابی که مسافران ترن هوایی تجربه می کنند، پنج برابر شتاب گرانش در سطح زمین است. بیشتر از این مقدار خطرناک است، زیرا می تواند به بیهوشی مسافران منجر شود. اما نه تنها مقدار شتاب که جهت قرارگرفتن بدن هم تاثیرگذار است. اگر به حالت ایستاده باشید، این شتاب موجب می شود خون به سوی پا رانده شود و با کاهش مقدار خون در مغز، خطر بیهوشی افزایش پیدا کند. پنج تا ۱۰ ثانیه تجربه شتاب چهار تا پنج برابر شتاب جاذبه کافی است تا تجربیات نزدیک مرگ به سراغتان بیاید: تونلی از نور و به دنبالش، بیهوشی.

خلبانان با استفاده از لباس ضدشتاب می توانند تا نه برابرشتاب جاذبه را تحمل کنند اما رکورد جهانی در این زمینه به دو فرد اختصاص دارد؛ دکتر فلاناگان گری که با تدابیر ویژه و استفاده از مخزن پرفشار آب برای تحمل فشار، توانست شتاب عمودی ۳۱٫۲۵ برابر شتاب جاذبه را تحمل کند. اما درباره فشار افقی، رکورد جهانی متعلق به جان استپ از پیشکسوتان نیروی هوایی ایالات متحده است که در سال ۱۹۵۴ در مجموعه ای از آزمایش های موشکی شرکت کرد و توانست تا شتاب ۴۶٫۲ برابر شتاب گرانش را تحمل کند.

تا چه ارتفاعی می توان نفس کشید؟
هر چه از سطح زمین ارتفاع می گیریم، فشار هوا هم کمتر می شود و کار اکسیژن رسانی سیستم تنفس هم سختتر. نسبت به سطح مغز انسان اکسیژن درون بدن بسیار حساس است، بنابراین با کاهش فشار هوا، سردرد و سرگیجه هم شروع می شود. با حضور طولانی در ارتفاع بالای پنج هزار متر، بافت ماهیچه ای رو به زوال می رود و احتمال جمع شدن مایعات درون شش ها و مغزها افزایش می یابد که می تواند کشنده باشد. در ارتفاع بالاتر از ۷۵۰۰ متر، افت اکسیژن آن قدر شدید است که فرد هشیاری خود را از دست می دهد و حتی ممکن است منجر به مرگ شود.

به همین دلیل است که کوهنوردان برای صعود به ارتفاع های بالاتر، خود را برای مقابله با فشار پایین آماده می کنند و بیشتر از کپسول اکسیژن استفاده می کنند. اما افراد بسیار کمی هستند که توانسته اند بدون استفاده از کپسول اکسیژن به قله اورست صعود کنند. ارتفاع اورست ۸۸۴۸ متر است و بابو چیری، با ۲۱ ساعت ماندن در قلها ورست، آ ن هم بدون کپسول اکسیژن در این مورد رکورددار است. به نظر می رسد حد نهایی صعود بدون کپسول اکسیژن ارتفاع ۹هزار متری بالای سطح دریا باشد.

بیشترین وزنه ای که می توان بلند کرد چند کیلوگرم است؟
رکورد جهانی بلند کردن وزنه متعلق به وزنه بردار انگلیسی اندی بولتون است که توانست وزنه ۴۵۷٫۵ کیلوگرمی را از زمین بلند کند و تا ران خود بالا بیاورد. رکورد جهانی بالا بردن وزنه تا بالای سر هم متعلق به حسین رضازاده است که در حرکت دوضرب، وزنه ۲۶۳٫۵ کیلوگرم را به بالای سر برده است. البته این وزنه برداران سنگین وزن، پنج تا شش بار قوی تر از یک آدم معمولی هستند. یک انسان معمولی به زحمت می تواند وزنه ۴۵ کیلوگرمی را به بالای سر ببرد اما یک انسان قوی حداکثر چه وزنه ای را می تواند بلند کند؟ بررسی روند رکوردزنی مسابقات وزنه برداری نشان می دهد به حد نهایی نزدیک شده ایم و بعید است کسی بتواند وزنه ۵۰۰ کیلوگرمی را از زمین بلند کند، حتی اگر از داروهای نیروزا استفاده کند.

اما این محدودیت از کجا ناشی می شود؟ برخلاف باور عموم که اسکلت بندی بدن را عامل این موضوع می دانند، این محدودیت به ماهیچه های بدن ما بر می گردد. بیشترین آسیب دیدگی وزنه برداران هم مربوط به پارگی عضله است که بیشتر در نزدیکی تاندون روی می دهد. جالب اینجاست که برتری وزنه برداران هم در نحوه کنترل ماهیچه هایشان است. بدن ما مکانیسمی بازدارنده دارد که با کنترل تعداد بافت های ماهیچه ای فعال در هر لحظه، بدن را از آسیب دیدن به هنگام بلند کردن وزنه های سنگین حفاظت می کند. اما وزنه برداران با تمرین می آموزند که چطور بر این سیستم خودایمنی پیروز شوند و از بیشترین توان ماهیچه ای برای بلندکردن وزنه استفاده کنند. البته توانایی های ژنتیکی را هم نباید از یاد برد.

چقدر تشعشع، انسان را می کشد؟
یک رویداد واقعی می تواند پاسخ این سؤال را بدهد. در سپتامبر ، دو نفر به یک مرکز پزشکی متروک در گویان برزیل دستبرد زدند و بعضی از تجهیزات ارزشمند آنجا را به سرقت بردند. طی یک روز آنها به استفراغ، اسهال و سرگیجه شدید دچار شدند. دلیل این مشکلات هم این بود که یکی از ابزارهایی که به سرقت برده بودند، حاوی یک منبع قوی رادیواکتیو به نام نمک کلرید سزیوم بود که برای درمان بیماران سرطانی به کار می رفت. یک سمسار محلی به نام دوایر فری هرا این ابزار را خرید و آ ن را به خانه آورد. او مجذوب نور آبی ای شده بود که شب هنگام از پودر درون این جسم تابیده می شد. او ابزار را در اتاق نشیمن خانه گذاشت و خانواده و فامیل را به تماشای این گوهر زیبا دعوت کرد!

مهمانان هم این ماده را لمس کردند و آن را مثل کرم ضدآفتاب به پوست خود مالیدند، حتی بخشی از این کلرید سزیوم را با خود به خانه هایشان بردند، اما طی یک ماه، همسر فری هرا، برادرزاده شش ساله اش و دو نفر از کارمندانش از سندرم حاد تشعشعی مردند و سرجمع ۴۹ نفربه تشعشعات رادیواکتیو آلوده شدند. دوز تشعشعی که این افراد طی چند روز دریافت کرده بودند، بین ۴٫۵ تا ۶ سیور بود. هر سیور معادل مقدار تشعشعی است که به هر کیلوگرم از جرم فرد دریافت کننده، می تواند یک ژول انرژی منتقل کند. این درحالی است که در حالت طبیعی، ما سالانه ۲٫۴ هزارم سیور تشعشع طبیعی را از موادی مانند رادون دریافت می کنیم که البته آسیب رسان نیست؛ حال حساب کنید شدت تشعشعی که این افراد بخت برگشته طی چند روز دریافت کرده اند، به چه اندازه خطرناک است.

محاسبات دانشمندان نشان می دهد آستانه مرگ با تشعشع حدود ۲ سیور است و در تشعشع ۶ سیوری، مرگ حتمی خواهد بود! ا ما خود فری هرا که تحت تشعشع ۷سیوری قرار گرفته بود، زنده ماند و بعدها، در سال ۱۹۷۴ درا ثر مصرف مشروبات ا لکلی جان سپرد شاید دلیل جان به در بردن فری هرا ا ز تشعشع، این بود که او بیشتر ا ز همسرش در خارج از خانه حضور داشت و این، به سلو ل های بدنش فرصت می داد تا بخشی از صدمات ناشی از تشعشع را بهبود بخشند.


چند دقیقه می توان نفس را در سینه حبس کرد؟
خیلی ها نمی توانند بیشتر از یک دقیقه نفس نکشند، اما استفان میفسود در خرداد سال گذشته توانست ۱۱ دقیقه و ۳۵ ثانیه نفسش را در سینه حبس کند و رکورد جهانی نفس در سینه حبس کردن را به دست آورد. البته او این کار را در زیر سطح آب انجام داد.

وقتی نفس نکشیم، واکنش هایی غیر ارادی در بدن آغاز می شود که تنفس دوباره آغاز شود و اکسیژن به بدن برسد. اما وقتی سر را به زیر آب می بریم، مثل دیگر پستانداران واکنش هایی طبیعی در بدن آغاز می شود؛ رگ های سطحی خون منقبض می شوند و جریان خون در نقاط انتهایی بدن، کاهش می یابد و در مقابل، خون بیشتری به قلب و مغز می رسد. ضربان قلب ضعیف تر می شود و با کندتر شدن گردش خون، اکسیژن کمتری هم در دیگر اندام های بدن مصرف می شود.

رکوردداران حرفه ای قبل از حبس کردن نفس، تنفس های عمیق و سریعی را ا نجام می دهند تا سطح اکسیژن خون را افزایش و سطح دی اکسیدکربن را کاهش دهند. مغز ما، زمان واکنش نفس نفس زدن را با سطح دی اکسیدکربن موجود در خون تنظیم می کند؛ بنابراین با تنفس عمیق و سریع، سطح دی اکسیدکربن خون آ نقدر پایین می آید که زمان قابل توجهی را در اختیار افراد قرار دهد. با تمرین های فراوان، شش های فرد هم بزرگتر می شود و دانشمندان معتقدند می توان به زمان نفس نکشیدن ۱۵ دقیقه نیز دست پیدا کرد.

 


 

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 1 بهمن 1390برچسب:دانستنی ها ,مطالب علمی,بدن انسان, توسط حسن نیک نژاد |